صفحه ٤٨

با بدنى كه متناسب روح است، به همان سبكى و تيز پروازى. به گفته ى مولوى:

         آن جهان و راهش ار پيدا بُدى             كم كسى يك لحظه در اين جا بُدى‏

جهانِ امروز به جهت آن كه در شرايط گريز از مرگ است، در شرايط عادى به سر نمى برد و لذا بايد متوجه باشيم كه اين نوع زندگى، زندگى عادى نيست تا به انتخاب هايى كه در بستر چنين زندگى انجام مى گيرد اطمينان كنيم. زندگى عادى آن نوع از زندگى است كه مرگ و حيات در برابر افراد يكسان باشد و تلاش ها، بيشتر براى سالم زندگى كردن است و نه براى نمردن. پس آيه ى مورد بحث را ساده نگيريد كه خداوند مى فرمايد: اگر دوستدار خدا هستيد، چرا مرگ را نمى خواهيد؟ چون زندگى ها براساس فرار از مرگ طراحى مى شود، مى توان نتيجه گرفت؛ هركس دوست دار خدا است اين همه از مرگ فرار نمى كند.
وقتى مرگ مدنظر انسان نباشد و آن را قسمت اصلى عمر خود به حساب نياورد زندگى دنيايى را بيش از حدّ جدّى مى گيرد و در نتيجه اگر در دنيا غنى شود، مغرور مى گردد و اگر فقير شود، مأيوس مى شود و اين نوع زندگى كردن در هر دو حالت هلاكت است. اميرالمؤمنين به يكى از صحابه ى خود