صفحه ٦٨

انسان چشم پوشيده است. با توجه به اين امر تأكيد مى شود نبايد به اين فكر رفت كه چون دين با شرايط موجود نمى خواند، پس دين را رها كنيم، از خود بپرسيم چه فكر و فرهنگى شرايط موجود را به اين شكل در آورد، جز غفلت از حقايق ابدى عالم؟ بايد از غفلت ها بيرون آمد يا غفلت ها را ادامه داد؟
مرگ براى انسان هاى زيرك يك امر عادى نيست كه به راحتى از آن بگذرند بلكه بر روى آن به نحو كامل تأمل و دقت دارند و زندگى خود را با آن هماهنگ كرده اند، در حالى كه آدم هاى عادى براى مرگ جايى در زندگى خود باز نكرده اند مثل بعضى از غسّال ها كه هر روز مرده ى جديدى مى شويند ولى عبرت نمى گيرند، در حالى كه انسان زيرك از ديدن يك مرده بيدار مى شود و متوجه مرگ خود مى گردد. رسول خدا (ص) ملاك زيركى و عدم زيركى را در نوع برخورد انسان ها نسبت به مرگ مشخص مى كنند، و زيركى تمدن ها نيز بايد با نوع رويكرد آن ها نسبت به مرگ سنجيده شود. جامعه اى كه مرگ انديش است طالب حاكميت على (ع) است و جامعه اى كه از مرگ غافل است از على (ع) خسته مى شود چون آن حضرت متذكر عالَمى است بسيار بلند مرتبه تر نسبت به عالَمى كه معاويه متذكر آن است.