دخالتهاى ناشيانه خود در امور سياسى، كارها را خراب نكنند.اين قرائت و تفسيرى كه از دين كردهايد و آن را در سياست دخيل دانستهايد غلط است وبايد تفسير و قرائت جديدى را مطرح كرد و يك پروتستانتيسم اسلامى و مارتين لوتر مسلمان لازم است؛ در غير اين صورت دين و اسلامتان بكّلى نابود خواهد شد.
به هر حال گرايشهاى سكولاريستى در برخى كشورهاى اسلامى نظير تركيه تا بدان جا پيش رفته كه قانون اساسى آنها نظام لائيك را پذيرفته و يك كارمند مسلمان در ادارات دولتى تركيه حق ندارد اسمى از دين و اسلام ببرد و شعار و علامتى از دين را به همراه داشته باشد. حتى پوشيدن لباس روحانى در تركيه جرم است و اگر كسى راببينند كه لباس روحانى پوشيده يا دستمال و شالى شبيه عمامه بر سر دارد پليس او را دستگير مىكند. اين وضع امروز كشورى است كه در گذشتهاى نه چندان دور مركز خلافت بزرگ اسلامى و دولت عثمانى بود و بخش عظيمى از آسيا و تقريباً نيمى از اروپا را در اختيار داشت.
سكولاريزم از نگاه بروندينى
برخى از نويسندگان و روشنفكران داخلى براى اثبات نظريه جدايى دين از سياست اين گونه بحث كردهاند كه قبل از ورود به دين و با يك نگاه بروندينى، ما بايد اين سؤال را مطرح كنيم كه اصولا بشر چه احتياجى به دين دارد و در چه مسائلى نياز دارد كه دين او را راهنمايى كند؟ در پاسخ به اين سؤال، دو شق را متصوّر دانستهاند: يكى اينكه بگوييم انسان در همه چيز و در همه امور زندگى خود نياز به دين دارد و بايد منتظر دستور دين باشد؛ اينكه چگونه غذا بخورد، چگونه لباس بدوزد، چگونه لباس
نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه
رابطه دين با سياست