معناى مشروعيت
هم چنان كه اشاره كرديم منظور ما از مشروعيت در اينجا «حقّانيّت» است؛ اينكه آيا كسى كه قدرت حكومت را در دست گرفته و تصّدى اين پست را عهدهدار گرديده آيا حق داشته در اين مقام بنشيند يا خير؟ يعنى صرف نظر از اينكه از نظر شخصيت حقيقى و رفتار فردى انسان شايسته و صالح و عادلى است يا نه، آيا به لحاظ شخصيت حقوقى داراى ملاك و اعتبار لازم براى حاكميت و حكومت هست؟ و نيز با صرف نظر از اينكه قوانينى را كه وضع و اجرا مىكند قوانينى خوب و عادلانه و بر اساس مصالح عمومى جامعهاند يا نه، آيا اصولا اين شخص حق داشته كه عامل اجرا و پياده كردن اين قوانين باشد؟
با توضيح بالا معلوم شد گر چه از نظر لغوى، كلمه مشروعيت به ريشه «شرع» باز مىگردد و از آن مشتق شده است امّا از آنجا كه اين واژه در مقابل كلمه انگليسى «Legitimacy» و معادل آن قرار داده شده كه به معناى قانونى و برحق بودن است، بنابراين اختصاصى به شرع و شريعت، و دين و دين داران ندارد كه اين پرسش فقط براى آنان باشد بلكه درباره هر حاكمى و هر حكومتى چنين سؤالى مطرح است و همه مكاتب فلسفه سياست و انديشمندان اين حوزه در برابر چنين پرسشى قرار دارند.
همچنين معلوم شد كه تفسير مشروعيت به «خوب بودن و موافق مصلحت بودن قانون»، آن چنان كه افلاطون و ارسطو و برخى ديگر گفتهاند، به نظر ما صحيح نيست. زيرا در بحث مشروعيت، سؤال اين نيست كه آيا قانون خوب و كامل است و مصلحت جامعه را تأمين مىكند يا نه، بلكه بحث بر سر مجرى قانون است كه آيا به چه مجوّزى «او» حق
نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه
نقش مردم در حكومت اسلامى