صفحه ٥١

‌‌ فصل سوم: نقش مردم در حكومت اسلامى  

‌يك سؤال مهم و اساسى در فلسفه سياست اين است كه چه كسى حق دارد بر مسند حكومت قرار بگيرد و اداره امور يك جامعه را در دست داشته باشد. به عبارت ديگر، ملاك اين‌كه فرد يا گروهى حق امر و نهى كردن در امور اجتماعى داشته باشد و مردم ملزم به اطاعت باشند چيست؟ اين بحثى است كه ما از آن با عنوان «مشروعيت» تعبير مى‌كنيم. همان طور كه در بحث پيش‌فرضهاى نظريه ولايت فقيه متذكّر شديم از نظر تفكّر اسلامى حق حاكميت و حكومت ذاتاً و اصالتاً از آن خداى متعال است و هيچ فرد يا گروهى از چنين حقّى برخوردار نيست مگر اين‌كه دليلى در دست باشد كه خداوند چنين حقّى را به او داده است. بر طبق دلايلى كه داريم معتقديم خداوند اين حق را به پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) و دوازده امام معصوم پس از آن حضرت و به فقيه جامع‌الشرايط در زمان غيبت امام زمان(عليه السلام) نيز داده است. امّا آيا در مكتب اسلام اين حق به همه افراد جامعه نيز داده شده است؟ در پاسخ به اين سؤال است كه بحث «مشروعيت و مقبوليت» و «نقش مردم در حكومت اسلامى و نظام ولايت فقيه» مطرح مى‌شود. به لحاظ اهميت خاصّ اين بحث در اين‌جا به تفصيل به آن مى‌پردازيم.