فصل دوم: رابطه دين با سياست
سكولاريزم
در زمينه رابطه دين با سياست گفت و گوهاى زيادى شده است. در كشور خود ما و در ساير كشورهاى اسلامى و همچنين كشورهاى غربى نظرهاى بسيار متفاوتى در اينباره ارائه گرديده است. اگر اين نظرات مختلف را بر روى يك طيف در نظر بگيريم در يك قطب آن «نظريه جدايى دين از سياست» و در قطب مخالف آن «نظريه ديانت عين سياست و سياست عين ديانت» قرار مىگيرد. البته نظريههاى متوسّطى هم بين اين دو قطب مخالف وجود دارد. در اينجا قصد آن نداريم تا همه اين نظريهها را نقد و بررسى كنيم بلكه بر آنيم تا ضمن طرح اجمالى «نظريه جدايى دين از سياست» و نقد آن، نظر خود را درباره ارتباط دين با سياست بيان نماييم.
نظريّه جدايى دين از سياست در محافل علمى و ادبيات امروز معمولا با عنوان «سكولاريزم» يا «سكولاريسم» طرح مىشود. البته درباره مفاد و معناى كلمه «سكولاريزم» بحثهايى وجود دارد و معانى متعدّدى براى آن گفته شده است ولى به هر حال بايد روشن باشد كه ما واژه سكولاريزم را در اين كتاب به همين معنا (جدايى دين از سياست) بكار مىبريم.
جدايى دين از سياست (سكولاريزم) بدين معناست كه حوزه و قلمرو هر يك از دين و سياست با يكديگر متفاوت است و «هيچ كدام از آنها نبايد