صفحه ٥٥

نقش مردم در حكومت اسلامى
منظور از اين‌كه «نقش مردم در حكومت اسلامى چيست؟» ممكن است يك سؤال تاريخى باشد؛ يعنى محقّقى بخواهد بررسى كند در طول تاريخ اسلام و از پيدايش اولين حكومت اسلامى در مدينه توسّط پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) تاكنون، حكومت‌ها در جوامع اسلامى چگونه بوجود آمده‌اند و مردم عملا تا چه اندازه در ايجاد آنها و تقويت قدرت و گسترش حاكميت آنها تأثير داشته‌اند. در اين‌جا ما در صدد بررسى اين پرسش از اين زاويه نيستيم بلكه مقصود فعلى ما بررسى تئوريك مسئله و بيان نظر اسلام در اين زمينه است. با توجه به توضيحاتى كه پيرامون مشروعيت و مقبوليت داديم اين سؤال نيز خود به دو سؤال ديگر قابل تحليل است: يكى اين‌كه مردم چه نقشى در مشروعيت حكومت دارند كه اگر آن را ايفا نكنند حكومت، قانونى و مشروع و بر حق نخواهد بود و ديگر اين‌كه مردم چه نقشى در تحقق و به جريان افتادن دستگاه حكومت اسلامى دارند؛ يعنى بعد از آن كه حكومت بر حق و قانونى و مشروع مشخّص شد آيا اين حكومت بايد با قوه قهريه خودش را بر مردم تحميل كند يا اين‌كه در مقام پياده شدن تئورى و استقرار حكومت اسلامى مردم بايد خودشان موافق باشند و اين تئورى را بپذيرند و از سر اختيار حكومت اسلامى را انتخاب كنند و به آن تن در دهند؟ بنابراين بطور خلاصه دو سؤال مطرح است: 1ـ نقش مردم در مشروعيت حكومت اسلامى چيست؟ 2ـ نقش مردم در تحقّق حكومت اسلامى و حاكميت يافتن آن چيست؟
‌‌ براى پاسخ دادن به اين دو سؤال مى‌توانيم تاريخ اسلام را حداقل به سه دوره تقسيم كنيم. يكى زمان خود پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)، دوم زمان ائمه معصومين(عليهم السلام) و حضور امام معصوم(عليه السلام) در ميان مردم، و سوم در زمانى