صفحه ٥٦

مثل زمان ما كه امام معصوم(عليه السلام) در ميان مردم و جامعه نيست.
‌‌ امّا نسبت به زمان حضور پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) ظاهراً بين مسلمانان هيچ اختلافى نيست كه مشروعيت حكومت آن حضرت هيچ ارتباطى با نظر و خواست مردم نداشته است بلكه مشروعيت آن صرفاً از طرف خداوند متعال بوده و خداوند شخصاً و بدون آن كه نظر مردم و تمايل آنها را خواسته باشد همان گونه كه آن حضرت را به پيامبرى برگزيد حق حكومت را نيز به ايشان عطا فرموده است. چه مردم بپذيرند و چه نپذيرند، حاكم بر حق و قانونى، شخص رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بوده است و اگر هم مردم حكومت ايشان را نمى‌پذيرفتند تنها اين بود كه آن حكومت تحقّق پيدا نمى‌كرد نه اين‌كه مشروعيت پيامبر براى حكومت و حق حاكميتى كه خداوند به آن حضرت داده بود نيز از بين مى‌رفت و باصطلاح، خداوند حكم رياست حكومت و حاكميتى را كه علاوه بر پيغمبرى براى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)صادر كرده بود بخاطر عدم قبول و پذيرش مردم پس مى‌گرفت و لغو مى‌كرد. يعنى پيامبر اكرم دو منصب جداگانه از طرف خداوند داشت: يكى منصب پيامبرى و ديگرى منصب حكومت؛ و همان طور كه اگر مردم پيامبرى آن حضرت را نمى‌پذيرفتند و انكار مى‌كردند اين باعث نمى‌شد كه خداوند، پيامبرى پيامبر را لغو كند و آن حضرت ديگر پيامبر نباشد، در مورد منصب حكومت آن حضرت نيز مسئله به همين صورت است.
‌‌ همچنين در مورد اين‌كه مردم چه نقشى در حكومت رسول خدا داشتند، باز هم ظاهراً جاى هيچ ترديد و اختلافى نيست كه مردم نقش اساسى را در تحقّق حكومت داشتند. يعنى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)حكومتش را با استفاده از هيچ نيروى قاهره‌اى بر مردم تحميل نكرد بلكه عامل اصلى