صفحه ٦٤

هنگام خروج از خانه، خود را آماده و زینت مى كرد.(180)
 نیكوكاران را پاداش مى داد، روزى شخصى را در حال نماز دید كه با جمله هایى بسیار پر مغز و زیبا با خداى متعال راز و نیاز مى كند. فرمود: نمازش كه تمام شد او را نزد من آورید. وقتى به حضور حضرت رسید، حضرت سكّه طلایى به او هدیه داد و فرمود: «وهبت لك الذهب لحسن ثنائك على اللّه»(181) چون حال خوشى داشتى و خدا را به نیكویى حمد و سپاس مى كردى این سكّه را به تو بخشیدم.
 هنگام خوردن آب و غذا، «بسم اللّه» و بعد از آن «الحمد للّه» مى گفت.(182)
 نمى نشست و بر نمى خاست جز با ذكر خدا.
 روزى به كارگرى برخورد كه بر اثر كار بسیار پینه بر دست داشت، دست هاى او را در دست گرفت و بر آنها بوسه زد.(183)
 به اشخاصى كه مورد احترام واعتماد مردم بودند، احترام مى گذاشت و گاهى مسئولیت امور را به همان شخص مورد نظر واگذار مى كرد.
 نسبت به كارهاى نیك و بد بى تفاوت نبود بلكه هم اهل تشویق بود و هم اهل انتقاد.
 به خاطر شدّت علاقه اى كه به هدایت مردم داشت به قدرى