صفحه ٤٢

وفاى پیامبر
عمّار مى گوید: پیش از بعثت، من و حضرت محمد صلى الله علیه وآله با هم چوپانى مى كردیم. یك روز به او پیشنهاد كردم كه فلان منطقه چراگاه خوبى براى گوسفندان است فردا به آنجا برویم. حضرت محمد صلى الله علیه وآله پذیرفت. من فردا به آنجا رفتم و دیدم پیامبر صلى الله علیه وآله قبل از من به آنجا رسیده است ولى گوسفندان خود را از چریدن بازمى دارد. پرسیدم چرا نمى گذارى گوسفندان بچرند؟ فرمود: چون وعده من با تو این بود كه با هم شروع كنیم، نخواستم قبل از تو گوسفندان من از این چراگاه استفاده كنند.

صداقت پیامبر با مردم
 یكى از فرزندان پیامبر صلى الله علیه وآله، به نام ابراهیم در كودكى از دنیا رفت، اندكى پس از مرگ او خورشید گرفت، مردم گمان كردند كه این خورشید گرفتگى به خاطر فوت ابراهیم است. ولى پیامبر صلى الله علیه وآله فوراً مردم را جمع نمود و فرمود: گرفتن خورشید به خاطر مرگ فرزندم نبوده است.
 او بدین وسیله مردم را از جهل و خرافه حفظ نمود. در حالى كه اگر هر سیاستمدارى بود با شعار «هدف وسیله را توجیه مى كند» از این تصور و فكر غلط مردم سوء استفاده مى كرد و علاقه نارواى آنان را مى ستود.