بر پيشاني امام زد که خون برصورتشان جاري گشت. مردي بر پيشاني مبارک حضرت سنگي زد، خون بر محاسن حضرت جاري شد، پيراهن را بالا زدند تا خون را پاک کنند که شخصي تير سه شاخه به قلب حضرت زد، تير از پشت او خارج شد و خون فوّاره کرد. ابوايوب غنوي، تيري بر حلقوم شريفش زد، سنان نيزهاي بر گلوي مبارک حضرت فرو برد و بعد در آورد و آن را بر استخوانهاي سينه حضرت فرو کرد و بر اين هم اکتفا نکرد، بلکه کمان گرفت و تيري بر گلوي حضرت زد که حضرت افتادند. حال در چنين شرايطي وقتي شمر ميخواهد سر مبارکشان را از بدن جدا کند، حضرت ميخندند.
با چهرههاي تابناک، به سوي مرگ
امام سجاد علیه السلام فرمودند: چون کار بر حسین علیه السلام دشوار شد، حسین علیه السلام و برخي همراهانش رنگ چهرهشان تابناکتر و اعضايشان آرامتر و دلهايشان استوارتر ميشد.(3)
قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام « لَمَّا اشْتَدَّ الْأَمْرُ بِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام نَظَرَ إِلَيْهِ مَنْ كَانَ مَعَهُ فَإِذَا هُوَ بِخِلَافِهِمْ لِأَنَّهُمْ كُلَّمَا اشْتَدَّ الْأَمْرُ تَغَيَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ وَ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُمْ وَ وَجَبَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَانَ الْحُسَيْنُ علیه السلام وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَائِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَ تَسْكُنُ نُفُوسُهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ انْظُرُوا لَا يُبَالِي بِالْمَوْتِ فَقَالَلَهُمُ الْحُسَيْنُ علیه السلام صَبْراً
راز شادي امام حسین علیه السلام در قتلگاه
راز شادي امام حسین علیه السلام در قتلگاه