کار بايد در مبارزه با اسلام دانست، زيرا حقيقتاً علي علیه السلام نمونهي کامل اسلاميت بود، اگر شخصيت آن حضرت زير سؤال ميرفت خود به خود آن ارزشها زير سؤال ميرفت. به همين جهت وقتي امّ سلمه به معاويه نامه نوشت که: «شما خدا و رسول را بر فراز منابر مورد لعن قرار ميدهيد، زيرا علي و آن کسي که او را دوست دارد دشنام ميدهيد و من گواهي ميدهم که خدا و رسولش علي را دوست داشتند.» معاويه به او اعتنايي نکرد.(44) حالا اين فضا را داشته باشيد، همين فضا كه سَبّ اميرالمؤمنين علیه السلام جزء شعارهاي نظام است، بعد از شهادت حضرت سيدالشهداء علیه السلام بهکلي عوض شد، به همان اندازه طول ميکشد كه سواري سوار بر اسب شود و پياده گردد، ورق برگشت. وقتي عرض ميکنم ورق برگشت به همان معنايي است که ديگر بني اميه نتوانستند به اهدافي که دنبال ميکردند اصرار کنند و جهت جامعه به سوي ديگري سوق پيدا کرد.
توقفِ تأثيرگذاري امويان
حركت امام حسین علیه السلام بيش از آنکه جنگ و قتال باشد، حرکتي بود براي نفاقشناسيِ پيچيدهاي که در رگ و پوست جهان اسلام نفوذ کرده بود و بحمدلله همين امروز هم نهتنها شيعيان، بلکه جهان اسلام ميتواند از آن نهضت تغذيه كند و از بنبستهاي خود خارج شود.بنبستي که در آن، بهقدري ارزشها ضد ارزش شد که تا سَبّ و توهين به علي علیه السلام به عنوان ارزشيترين شخصيت اسلام، پيش رفت، درهم شکست. در نهضت
راز شادي امام حسین علیه السلام در قتلگاه
راز شادي امام حسین علیه السلام در قتلگاه