صفحه ٧٢

بَنِي الْكِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَى الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ وَ النَّعِيمِ الدَّائِمَةِ فَأَيُّكُمْ يَكْرَهُ أَنْ يَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إِلَى قَصْرٍ»(4) آن وقت كه كار بر امام حسین علیه السلام سخت شد اصحاب نظر به جانب آن جناب نمودند و حال آن امام همام را به خلاف احوال خود مشاهده كردند، زيرا كه چون امر بر آن‌ها سخت مي‌شد رنگ‌هاشان متغير مي‌گرديد و بر پشت‌هاشان لرزه مي‌افتاد و دل‌هاشان هراسان مي‌گرديد و از پا مى‏افتادند ولي آن امام علیه السلام  و بعضى از خواص كه در خدمت حضرت بودند رنگ‌هاشان مي‌درخشيد و اعضاءشان سبك و چابك مي‌شد و دل‌هاشان آرام مي‌گرفت، پس اصحاب به يك‌ديگر مي‌گفتند ببينيدش كه از مرگ باك ندارد، آن‌جناب به آن‌ها مي‌فرمود: صبر پيشه کنيد اى بزرگ‌زادگان كه مرگ جز پلى كه شما را از پريشانى و بدحالى به بهشت وسيع و عيش جاويد مي‌رساند، چيز ديگري نيست، پس كدام‌يك نگرانيد از اين‌که از زندان به قصر رويد؟
  معلوم مي‌شود علت اين خوشحالي و خنده و نشاط به جهت آن است که حضرت مأموريتي داشتند که آن را به زيبايي به انتها رسانده‌اند و احساس مي‌کنند در اين مأموريت بهترين کمک‌ها از طرف خدا به ايشان رسيده است.
  استحضار داريد که يك انسان موحد اگر احساس کند خداوند در وظايفي که بايد انجام مي‌داده به او كمك كرده است خوشحال مي‌شود و