اميرالمؤمنين(عليه السلام) محسوب مىشد. مثلا اگر آن حضرت مالك اشتر را براى حكومت مصر فرستاد كسى حق مخالفت با فرمان مالك را نداشت و نمىتوانست بگويد با اينكه مىدانم على(عليه السلام) مالك را تعيين كرده و به او فرمان حكومت داده اما بالاخره چون مثلا مالك معصوم نيست و خودِ على نيست پس اطاعت از مالك اشتر لزومى ندارد و با اينكه مالك در محدوده حكومت خود دستورى داده و قانونى وضع كرده من مخالفت مىكنم و هيچ اشكال شرعى هم ندارد. بديهى است كه چنين استدلال و سخنى باطل و غلط است و مخالفت با مالك اشترى كه از جانب على براى حكومت نصب شده قطعاً جايز نيست. مفاد ادلّهاى هم كه ذكر گرديد دقيقاً همين است كه فقيه در اين زمان نماينده و منصوب از طرف خدا و امام زمان(عليه السلام) است و همانگونه كه خودِ امام(عليه السلام) نيز فرمود مخالفت با او شرعاً جايز نيست.
نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه
اثبات ولايت فقيه