صفحه ٨٥

و فساد و اختلال نظام، وجود حكومت در جامعه ضرورى و لازم است.
‌‌ ب. حكومت ايده‌آل و عالى‌ترين و مطلوب‌ترين شكل آن، حكومتى است كه امام معصوم(عليه السلام) در رأس آن باشد و جامعه را اداره كند.
‌‌ ج. بر اين اساس كه هنگامى كه تأمين و تحصيل يك مصلحت لازمو ضرورى در حدّ مطلوب و ايده‌آل آن ميسّر نباشد بايد نزديك‌ترين مرتبه به حدّ مطلوب را تأمين كرد، لذا در بحث ما هم هنگامى كه مردم از مصالح حكومت معصوم(عليه السلام)محروم بودند بايد بدنبال نزديك‌ترين مرتبه به حكومت معصوم باشيم.
‌‌ د. اقربيت و نزديكى يك حكومت به حكومت معصوم(عليه السلام) در سه امر اصلى متبلور مى‌شود: يكى علم به احكام كلّى اسلام (فقاهت)، دوم شايستگى روحى و اخلاقى به گونه‌اى كه تحت تأثير هواهاى نفسانى و تهديد و تطميع‌ها قرار نگيرد (تقوى)، و سوم كارآيى در مقام مديريت جامعه كه خود به خصلت‌ها و صفاتى از قبيل درك سياسى و اجتماعى، آگاهى از مسائل بين المللى، شجاعت در برخورد با دشمنان و تبهكاران، حدس صائب در تشخيص اولويت‌هاو... قابل تحليل است.
‌‌ بر اساس اين مقدمات نتيجه مى‌گيريم: پس در زمان غيبت امام معصوم(عليه السلام)كسى كه بيش از ساير مردم واجد اين شرايط باشد بايد زعامت و پيشوايى جامعه را عهده‌دار شود و با قرار گرفتن در رأس حكومت، اركان آن را هماهنگ نموده و به‌سوى كمال مطلوب سوق دهد. و چنين كسى جز فقيه جامع‌الشرايط شخص ديگرى نخواهد بود.
اكنون به توضيح اين دليل و هر يك از مقدمات آن مى‌پردازيم:
‌‌ مقدمه اول اين دليل، همان بحث معروف ضرورت وجود حكومت است كه در فصل‌هاى پيشين هم از آن سخن گفته‌ايم. در آن بحث به