صفحه ٣٢

توافقى بر سر خود اين دو مفهوم صورت گيرد و مشخّص كنيم منظور ما از دين و سياست چيست.
‌‌ «سياست» در اصطلاح عرفى، امرى مذموم قلمداد مى‌شود و داراى بار منفى است و توأم با حيله‌گرى و حقّه بازى و نيرنگ و فريب است. امّا بايد توجه داشته باشيم كه مراد ما از سياست در اين‌جا چنين سياستى نيست بلكه به تعبيرى ساده منظور ما از سياست، «آيين كشوردارى» است. و به تعبير دقيق‌تر، سياست در اين بحث به معناى «روش اداره امور جامعه بصورتى است كه مصالح جامعه ـ اعم از مادّى و معنوى ـ را در نظر داشته باشد.» بنابراين، سياست به تنظيم و اداره امور اجتماعى مربوط مى‌شود.
‌‌ امّا منظور ما از دين (اسلام) مجموعه احكام، عقايد و ارزش‌هايى است كه توسّط خداوند براى هدايت بشر و تأمين سعادت دنياو آخرت بشر تعيين گرديده و بوسيله پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) به مردم ابلاغ وبراى آنان تبيين گرديده و يا به حكم قطعى عقل كشف شده است.
‌‌ با روشن شدن مفهوم «دين» و مفهوم «سياست» اگر ما بخواهيم بدانيم كه آيا اسلام شامل امور سياسى نيز هست يا اين‌كه متعرّض مسائل سياسى و اجتماعى نشده است بهترين راه، مراجعه به خود اسلام است و همان گونه كه ما حتى اگر مسيحى هم نباشيم امّا بخواهيم نظر مسيحيت را راجع به موضوعى بدانيم روش منطقى و صحيح آن مراجعه به انجيل است، در اين‌جا هم براى مشخّص شدن جايگاه سياست در اسلام بايد به متن قرآن و معارف و احكام دين مراجعه كنيم تا ببينيم آيا اسلام راجع به سياست و تنظيم امور اجتماعى هم سخنى دارد يا فقط مشتمل بر مسائل فردى است. اگر كسى بگويد اسلام آن نيست كه قرآن مى‌گويد؛ كه پيامبر