صفحه ٥١

چيست، شايد تصور مي‌شد همان‌طور كه مجتهدين اماميّه در حال حاضر اجتهاد مي‌كنند و سعي مي‌نمايند حکم خدا را از متون ديني استخراج کنند، او ‌هم چنين قصدي دارد. ولي مدّتي که گذشت، ملاحظه کردند منظور خليفه آن است که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله آن طور مصلحت بود، و امروزه به اجتهاد من چيز ديگري مصلحت است. بنا به فرمايش علامه طباطبائي«رحمة‌الله‌عليه»: «اين موضوع، مقام خلافت را درست همتراز مقام نبوت و رسالت قرار داد و به موجب آن‌که نبي اکرم صلی الله علیه و آله  مصدر احکام و قوانين شريعت اسلام و اداره کننده جامعه اسلامي بود، خليفه مسلمين، همان مصدريتِ احکام و قوانين و ولايت امور مسلمين را داشت.»(45) با اين تفاوت که پيامبر صلی الله علیه و آله در متن احکام الهي، حق کمترين تصرف را نداشت ولي مقام خلافت به بهانه‌ي صلاح جامعه‌ي اسلامي هم در متن احکام و هم در اداره‌ي مسلمين هرگونه تصرفي صلاح مي‌ديد اِعمال مي‌کرد، که موارد تخلف از احکام الهي به بهانه‌ي مصلحت وقت در دوران خلفاي سه‌گانه إلي ماشاءالله است. و مرحوم علامه اميني«رحمة‌الله‌عليه» در الغدير نمونه‌هاي فراواني از آن را مطابق متون تاريخي اهل سنت ذکر کرده‌اند. به عنوان نمونه، وقتي غلامِ مغيرةبن‌شعبه -که مشهور به ابولؤلؤ بود- خليفه‌ي دوم را به قتل رساند، پسر خليفه، هرمزان را که شاهزاده تازه مسلمان ايراني بود بدون هيچ دليل منطقي به صِرف اين که ابولؤلؤ نيز ايراني بوده، به قتل