صفحه ٧٧

و تاریخى تغییر مى ‏یابد و هر ابرقدرتى به خود حقّ وتو در آن را مى ‏دهد،
 
 قانونى كه از قانون‏ گزارش انواع لغزشها، عیب‏ها و خصلت‏هاى زشت دیده شده است و خود قانون‏گزاران به آن عمل نمى‏كنند،
 آیا این نوع قوانین مى‏ تواند براى انسان قداست و كرامت داشته باشد و براى جامعه عزّت، شرافت و زمینه رشد ایجاد كند؟! آیا تخلّف از این نوع قوانین ظلم و خلاف عدالت است؟!
 امّا قوانین انبیا كه از طرف خداوندى است كه خالق انسان و برخاسته از علم، حكمت و لطف بى ‏نهایت اوست و آورنده آن معصوم و خود اوّلین عامل به آن است، قانونى كه از هیچ ابرقدرت، فرد، گروه، حزب و قبیله ‏اى متأثّر نشده است، این نوع قانون به خاطر قداست و كرامتى كه براى انسان دارد، انگیزه عمل به آن قوى است و تخلّف از آن ظلم و بى ‏عدالتى محسوب مى‏شود.
 
 زمینه ‏هاى اعتقادى وفطرى عدالت‏
 عدل، در جهان بینى الهى معنا پیدا مى‏كند. زیرا با بینش الهى است كه انسان خدا را عادل، تمام هستى را حساب شده و خود و همه چیز را زیر نظر خداوند مى‏داند. با دید الهى است كه انسان مادّه اوّلیه همه بشر را خاك و فرجام همه را دادگاه عدل الهى در قیامت مى ‏داند؛ با بینش ادیان آسمانى