صفحه ١١٥

 من نیز هنگام غضب تو را یاد مى‏كنم و غضب نمى‏ كنم.(233)
 2- گاهى همسو شدن با دیگران عامل غیبت است، او مى ‏بیند كه دیگران از شخصى بدگوئى مى ‏كند و چون مى‏ خواهد خودش را همسوى آنان قرار دهد، او نیز غیبت مى ‏كند، غافل از آنكه غضبِ نقد و قطعى خدا را مى‏خرد، به امید محبوبیّت احتمالى نزد دوستان! و برترى دادن رضاى مردم بر رضاى خداوند، بزرگ‏ترین خسارت است.
 3- گاهى انگیزه غیبت، بزرگ نشان دادن خود است؛ یعنى دیگران را خراب مى‏كند تا خودش را بزرگ جلوه دهد. او نیز قهر قطعى الهى را مى‏خرد به آرزوى محبوب شدن احتمالى نزد مردم كه این معامله پر خسارت است.
 4- گاهى انگیزه غیبت، مسخره كردن است، غافل از آنكه او غیبت شونده را نزد افراد كمى تحقیر مى كند، ولى خداوند در قیامت او را در برابر تمام خلائق تحقیر خواهد كرد.
 5 - گاهى با اظهار تعجّب غیبت مى‏كند. مثلاً مى‏ گوید: من تعجّب مى ‏كنم كه فلانى با آن همه علم و اطلاعات چرا این گونه شد! در حالى باید تعجّب كند كه با این كلمه چگونه آن همه عبادات خودش را به نابودى مى ‏كشاند!
 6- گاهى ریشه غیبت حسادت است.
 7- گاهى براى سرگرمى، از دیگران غیبت مى‏ كند.
 8 - گاهى براى تبرئه خود از عیبى، عیب را به گردن دیگران