هستي از طرف ديگر ميشود. در اين حالت انسان همانطور عمل ميکند که جانش اقتضا ميکند و طبيعت با آن هماهنگي دارد. در حاليکه اگر انسان بر اساس شريعت الهي زندگي نکند با دو مشکل روبهرو ميشود، يکي مخالفت فطرت و ديگر مقابلهي طبيعت و در نتيجه نيمي از عمرش در پريشاني و نيمي ديگر در پشيماني طي خواهد شد.
انسانها به خودي خود نميدانند چگونه با طبيعت تعامل کنند که پس از مدتي با مشکلات غير قابل پيشبيني روبهرو نشوند. از کجا ميدانند زن و مرد چگونه بايد با همديگر ارتباط داشته باشند که مطابق فطرت و طبيعت باشد؟ آيا جز اين است که بايد خالق عالم، يک قانون کلي براي صحيح عمل کردن در اين دنيا براي ما بفرستد تا بتوانيم مطابق فطرت خود و طبيعت موجود عمل کنيم؟
زندگي با کدامين عقل؟
گاهی شما دیده اید مادرانی را که ظاهر دینی و حجاب خود را رعایت نمی کنند و مثل هر مادری خوشبختي فرزند خود را ميخواهند، و به همین جهت تلاش ميکنند مثلاً دختر شان به کلاس زبان انگليسي برود تا فردا در کنکور قبول شود و مدرک بالايي بگيرد تا زماني که ازدواج ميکند شخصيتش طوري باشد که همسرش نتواند به او زور بگويد و در بين فاميلِ همسرش داراي عزت و احترام کافي باشد و در جامعه نيز آبرويي داشته باشد.