صفحه ١٦

  امامي که روز 14 خرداد سال 1342 بر بالاي منبر به نظام شاهنشاهي به جهت ظلم به مردم و خودفروختگي به بيگانگان اعتراض مي‌کنند و اظهار ناراحتي مي‌نمايند، وقتي از پاريس برمي‌گردند در حالي‌که پيروزمندانه وارد کشور شده‌اند، آن‌گاه که آن خبرنگار از ايشان مي‌پرسد: در چه حالي هستيد؟ مي‌فرمايند: «در هيچ حال!» زيرا در ذيل وظيفه‌ي الهي برايشان زندان‌رفتن و پيروزشدن يکسان است، به جهت آن که راهي را مي‌شناسند بالاتر از آن چه عقل خودشان تشخيص مي‌دهد. بعد از جريان کاپيتولاسيون در سال 1343 و اعتراض شديدي که حضرت امام به نظام شاهنشاهي داشتند، مأموران شاه نيمه شب به خانه‌ي ايشان هجوم آوردند تا امام را به ترکيه تبعيد کنند، بعداً ایشان به آقا مصطفي گفته بودند: «آن‌هايي که مرا مي‌بردند، همين طور از ترس مي‌لرزيدند و من به آن‌ها دلداري مي‌دادم». بعد از سوار شدن به هواپيما زماني که خدمه‌ي هواپيما به امام پيشنهاد مي‌کنند، اگر مايل باشند اطلاعاتي از کيفيت کار هواپيما در اختيار امام بگذارند، امام بلند مي‌شوند، در کمال آرامش -گويا اصلاً تبعيدي در کار نيست- مانند فردي که آمده است دوره‌ي خلباني ببيند، سؤالات خود را از خلبان مي‌پرسند. رمز اين نوع عملکرد و اين همه آرامش و اطمينان را بايد در جايي غير از اعتماد به عقل جزئي‌شان جستجو کرد.
  خداوند سه‌چيز براي ما آفريده است: «دين» ، «فطرت» و «جهان هستي». اگر مي‌خواهيد در اين دنيا با آرامشِ کامل عمل کنيد بايد به دين الهي ايمان بياوريد و مطابق دستورات آن عمل کنيد، زيرا دين الهي موجب هماهنگي انسان با جان خود -يعني فطرت- از يک طرف و با جهان