با اثبات آنکه خورشيد مرکز منظومهي شمسي است كوهي از سؤالات و تئوريها مطرح شد و بعد آرامآرام يك رشد نسبي در رابطه با نگاه ما به افلاک شکل گرفت، حال اين نوع رشدي كه در اثر دويست سال تحقيقات دانشگاهي در اين موضوعات حاصل شده را با تحقيقات هزارسالهي شيعه در فقه و علوم انساني و فلسفي در حوزهها مقايسه كنيد تا معلوم شود ما با چه سرمايههاي ارزشمندي روبهرو هستيم. علاوه بر اين، در نظام دانشگاهي وقتي استاد به درجهي دکترا رسيد و در موضوعي به اصطلاح صاحبنظر و مجتهد شد اکثراً با انگيزهي گرفتن حقوق در آخر ماه تلاش ميكنند و رشتهي دانشگاهي آنها بيشتر برايشان يک منبع درآمد است تا زندگي خود را بگذرانند، در صورتي كه مجتهدين در حوزههاي علميه اگر عاشق علم نباشند و تمام وجود خود را صرف تحقيق نکنند هرگز مجتهد نميشوند و نميتوانند به آن درجه از اجتهاد برسند که بتوانند نظريهي فقهي بدهند.
روش حوزه
در حوزههاي علميه؛ يك طلبه بناي خود را اينطور ميگذارد كه تا آخر عمر در رابطه با مسائل ديني تحقيق كند و بهواقع هم علوم ديني چنين وسعتي را دارند که همواره ما را جلو ببرند، مثل نظر به نور است که از يک جهت با آن روبهرو ميشويد و روشنايي لازم را جهت ديدن اطراف بهدست ميآوريد و از جهت ديگر متوجه نور شديدتري هستيد که بايد به سوي آن حرکت کنيد. به همين جهت يك مجتهد این طور نيست كه سر