صفحه ٩٤

برجسته‌ي عبدالمطلب را تحمل کند و در برابر عبدالمطلب عَلَم دشمني برافراشت.
  اصل دشمني بني‌اميه با اسلام را بايد در تعلق روحي آن‌ها به ارزش‌هاي جاهلي دانست که اگر اسلام در بين مردم رواج مي‌يافت شخصيتي براي آن‌ها نمي‌ماند. بر مبناي همين روحيه است که يزيد وقتي سر مبارک حضرت سيدالشهداء علیه السلام را در جلو خود مي‌بيند شعر مشهور خود را مي‌خواند که:
لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْك  فَلا             خَبَرٌ جاءَ وَ لا وَحْي نَزَلَ

  يعني؛ بني‌هاشم (پيامبر صلی الله علیه و آله  و خانواده اش) با مُلك و حاكميت بازي مي كردند، در حالي‌که نه خبري از طرف خدا آمده بود و نه وَحي‌اي نازل شده.
  وقتي مي‌توان به عمق فاجعه‌ي نفوذ امويان در اسلام پي برد که نظري گذرا به شخصيت ابوسفيان فرزند حرب و نوه‌ي اميه بيندازيم، ابوسفيان و تمام خانواده‌اش مانند خواهرش «امّ جميل» که قرآن به «حمّالة الحطب» از آن ياد کرده و همسر ابوسفيان يعني هند جگرخوار و فرزندانش معاويه و عُتْبه و حنظله و يزيد و عَنْبسه، تا آنجا که مي‌توانستند در خصومت با پيامبر صلی الله علیه و آله کوتاهي نکردند. محوريت هر سه جنگ با پيامبر صلی الله علیه و آله يعني جنگ بدر و اُحد و احزاب با ابوسفيان است، او با فتح مکه مجبور به تسليم شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله به عنوان «طُلقاء» او را آزاد کردند و حضرت علي علیه السلام در نامه‌ي خود به معاويه مي‌فرمايند: «هنگامي که خداوند عرب را فوج فوج به