خوب پيش ميرود. خطاب به لشکر عمر سعد ميگويند: «اَيْمُ اللَّهِ لَا تَلْبَثُونَ بَعْدَهَا إِلَّا كَرَيْثِ مَا يُرْكَبُ الْفَرَسُ حَتَّى تَدُورَ بِكُمْ دَوْرَ الرَّحَى وَ تَقْلَقُ بِكُمْ قَلَقَ الْمِحْوَرِ عَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيَّ أَبِي عَنْ جَدِّي»؛(10) به خدا كه به شما مهلتى به اندازهي زمان يك سوارشدن بر اسب بيشتر ندهند تا آنكه آسيابِ زمان، شما را در زير چرخش خرد و ريز كند. آرى اين عهدى است از پدرم و از جدّم.
برنامهها طوري جلو رفت که حضرت مطمئن شدند کارشان به نتيجه رسيده و فاجعهي فرهنگ اموي از سر جهان اسلام در حال رفعشدن است. امويان با حيلههايي که معاويه داشت طوري برنامهريزي کرده بودند که فکر خود را بر اسلام تحميل کنند و اسلام را براي هميشه از صحنهي تاريخ بيرون بيندازند و در حدّ ظاهر متوقف کنند. حضرت با مديريتي که به مدد الهي در صحنهي کربلا إعمال کردند، به آنها خبر دادند که به لطف الهي گور آنها کنده شد و زماني كه از اين به بعد در اختيارشان هست در آن حدّ است كه يك سوارکار سوار اسب گردد و پياده شود!
ميفرمايند: «عَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيّ ابي عن جدّي»؛ اين يك عهدي است كه از طريق پدرم از جدّم به من رسيده كه كار با اين برنامه به اينجا ميرسد و تمام آن عهد با نتايج آن دارد عملي ميشود. و در راستاي آن که احساس کردند خدا همهي مددهاي خود را به ايشان مرحمت فرموده، حضرت در آخرين ساعات عمر بهشدت خوشحالاند و در حاليکه ديگر توان بلندشدن نداشتند سر مبارک را بر روي خاک ميگذارند و ندا سر
راز شادي امام حسین علیه السلام در قتلگاه
راز شادي امام حسین علیه السلام در قتلگاه