صفحه ٦١

كنند. قلبي كه همه‌ي قبله‌اش دنياست نمي‌تواند از امام مدد بگيرد، ديگر عشق به معصوم و كامل شدن از طريق امام معصوم در او مي‌ميرد، هر چند تا ديروز اهل مبارزه با طاغوت بوده باشد. بايد كربلا را فهميد و و از آن عبرت گرفت و سخن زینب علیها السلام را فراموش نکرد که منشاء فاجعه کربلا را در سقيفه نشان مي‌دهد. چون عقل بي‌امام و عقلي که معتقد به وجود حجت خدا در همه زمان ها نيست، براي خود و نظراتش ارزش قائل مي‌شود، حتي در مقابل نظر پيامبر خدا صلی الله علیه و آله  و شريعت الهي. امامان را به عنوان نمونه‌ نمي‌پذيرد كه حرکات و افکار خود را با آن‌ها مقايسه كند و نقص‌هاي خود را بفهمد. قرآن مي‌گويد: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدين»؛(55) ما فرزندان ابراهيم علیه السلام  را امام قرار داديم كه به «امْرِ» ما هدايت كنند و به آن‌ها فعل خير و اقامه‌ي صلاة و ايتاي زکات را وَحي کرديم و آن‌ها براي ما عبادت مي‌کردند. «امر» جنبه‌ي غيبي هرکاري است. يك «امر» داريم و يك «خلق». قرآن مي‌فرمايد: «لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ»؛(56) براي خدا خلق و امر هست. نظام اين دنيا را که با تدريج و زمان همراه است، نظام خلق مي‌گويند و نظام ملائكه را که فوق زمان و حرکت است، امر مي‌گويند. قرآن مي‌فرمايد: «يُنَزِّلُ الْمَلآئِكَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ»؛(57) خداوند ملائكه را به كمك روح كه از امر خداست، نازل كرد، يعني «امر» مقام