صفحه ٥٩

دوستان دانشجو بعضاً مي‌فرمايند ما فلان رشته‌ي دانشگاهي را انتخاب کرديم که خدمت کنيم، ولي بايد از خود بپرسند خدمت به مردم براي ايجاد بستري معنوي يا خدمت به مردم براي بهره‌مندي بيشتر از دنيا. به عبارت ديگر خدمت ما بايد به دنياي مردم باشد يا به قيامت مردم؟ آري مردم متدين اگر امور دنيايي‌شان راحت‌تر طي شود فرصت دين‌داري برايشان بيشتر فراهم مي‌شود ولي بايد مواظب بود به اسم خدمت به مردم در خدمت اميال دنيايي آن‌ها قرار نگيريم. آن پزشکي که در خدمت مردمي است که پرخوري مي‌کنند و بيمار مي‌شوند و او آن‌ها را درمان مي‌کند تا دوباره پرخوري کنند، چه خدمتي به آن‌ها کرده که نمي‌گذارد از پرخوري‌ تنبيه شوند؟ آيا نبايد خدمت ما به دنياي مردم، بالاخره به قيامت وصل شود و جهتِ قيامتي آن فراموش نگردد؟
  با عبرت‌گرفتن از حادثه‌ي کربلا بايد به اين نتيجه برسيم که زاويه‌ي حضور قيامت و معنويّت در زندگي فردي و اجتماعيمان بسيار باز باشد و به اسم سازندگي و پيشرفت از آن مسئله مهم غافل نباشيم. از خود بپرسيم چه اشكالي دارد كه فرزند بنده و جناب‌عالي يك كارگر ساده باشد ولي با فرهنگ معنوي زندگي کند؟ و از طرفي چه فايده‌اي دارد كه دكتر و مهندس بشود ولي آن‌طور که لازم است با فرهنگ اسلام و انديشه‌هاي قدسي آن بي‌ارتباط باشد. اگر با کربلا نتوانيم اين سؤال خود را جواب دهيم از پيام حضرت سيدالشهداء علیه السلام در کربلا چه بهره‌اي گرفته‌ايم؟
  عزيزان! امروز شما در دل فرهنگ غربي در دام نوعی از زندگی افتاده‌ايد که يك فرهنگ دنياييِ صِرف است، در حدّي كه حتّي اگر