صفحه ٢٨

 این قوانین را در کار خود پیش بینى کرده و از آن اطّلاع کامل داشته است، در حالى که حوادث و رویدادهاى طبیعى چنین آگاهى و اطلاعى را ندارد.
2- مکاتب مادى «اصل جبر» را به عنوان یک اصل اساسى پذیرفته اند، و همه چیز حتى اعمال و حرکات انسان را معلول یک سلسله علل جبرى مى دانند، از این رو، همه تلاشها و کوششهاى انسان در نظر آنها همانند حرکت چرخ هاى ماشین خواهد بود; بنابراین پذیرش این اصل با قبول هرگونه مسؤولیّت اجتماعى و اخلاقى و انسانى مخالف است. در حالى که مذاهب با پذیرفتن اصل «تکلیف و مسؤولیت» آزادى اراده انسان را در عمل، شالوده تعلیمات خود قرار داده اند.
ضربه اى که قبول این اصل، بر پایه احساس مسؤولیت، لزوم انجام وظیفه و تحرّک و جنبش، مى زند و تأثیر مستقیمى که در توسعه جنایات و تجاوزات دارد قابل انکار نیست; زیرا افراد منحرف به عنوان این که «جبر محیط و زمان، و طرز تربیت»، آنها را به این اعمال وادار کرده، در واقع خود را بیگناه و بدون مسؤولیّت معرفى مى کنند، در حالى که قبول اصل آزادىِ اراده و اختیار، مى تواند این آثار سوءِ را خنثى کند.
3- مکاتب مادى با قبول «حاکمیّت مادّه» بر همه شؤون زندگى انسانها، و انحصار ارزش در ارزش هاى مادى، در عمل ارزش هاى اخلاقى را متزلزل ساخته، و تنها منافع مادّى را، بر روابط اجتماعى و بین المللى حاکم مى دانند. اثر این طرز تفکّر ناگفته آشکار است، چرا که بدون التزام به اصولى همچون نوع دوستى، اغماض، فداکارى; صمیمیّت و محبّت، هیچگاه مشکلات در سطح جهانى حل نشده، و این اصول با حاکمیّت منحصر به فرد مادّه سازگار نخواهد شد.