صفحه ١٦

دیگر «عامل بازدارنده» در برابر اثرات منفى درگیرى ها و پیکارهاى انسان با حوادث سخت زندگى است.
«برتراند راسل» می گوید: «در آلمان پس از سقوط نازى ها خطر اغتشاش فکرى و ایدئولوژیکى بوجود آمد، ولى شکى نیست که مذهب یکى از بزرگترین عوامل بازگشت به ثبات در این کشور بوده است».(1)
«رفتار بشر که از اتکاى به دین برخوردار نیست دچار هرج و مرج اپیکورى خاصى مى شود، و حیاتى که پایه تسلى از ایمان و عقیده ندارد، همچون بارى سنگین و غیر قابل تحمل خواهد بود.»(2) و به این ترتیب زندگى بدون مذهب میدانى است براى اغتشاش فکرى و بارى است غیر قابل تحمل.

    3ـ مبارزه با خلاء ایدئولوژیکى
از آن جا که انسان نمى تواند«خلأ فکری» را برای مدت طولانی تحمل کند اگر فضای فکر او با عقاید و تعلیمات صحیح پر نشود گرایش او به مکتب های غلط و ارزش های کاذب حتمی است، و در چنین حالتی هر گونه عقیده خرافی، و احیاناَ ویرانگر می تواند فضای روح او را بدون برخورد با مانعی پر کند و برای همیشه رسوبات مزاحمی در اعماق مغز او باقی گذارد.
گرایش انسان به « بت پرستى، انسان پرستى، خرافات گوناگون; اعتقاد به