صفحه ٢٠

زبان، و طبقات باشد بلکه امتیازى است که از درون ذات و روح و فکر انسان مى جوشد، امتیازى است که از تقوا و پرهیزکارى، پاکى و درستى; و دیگر صفات عالى انسان و درون ذاتى سرچشمه مى گیرد.
«اى مردم ما شما را از یک پدر و مادر آفریدیم (بنابراین خون و نژاد همه یکى است) و شما را به گروه ها و قبیله ها تقسیم کردیم تا یکدیگر را (با این تفاوت هاى جسمى) بشناسید (ولى اینها ملاک افتخار شما نیست) گرامى ترین شما آن کس است که پرهیز کارترین باشد»(1) و با این ترتیب نقش مذهب در جهانى که هنوز مسأله «رنگ و پوست» بدن تا چه رسد به مسأله طبقات در آن حل نشده کاملا روشن مى گردد.

* * *

 البتّه انکار نمى توان کرد که هرگونه تفکر و اعتقاد مذهبى نمى تواند سرچشمه این آثار باشد بلکه این تفکر و اعتقاد، همانند هرگونه نهضت فکرى دیگر، نیاز به رهبرى صحیح دارد; و در صورت عدم رهبرى صحیح «سر از خرافه پرستى; رهبانیت; فرار از زندگى مثبت; و گرایش هاى منفى نیمه عرفانى که نمونه آن هم اکنون بر اثر خستگى از زندگى ماشینى در غرب دیده مى شود. در مى آید»; و تنها در این حالت است که بر اثر عدم معرفى صحیح، مذهب به صورت یک عامل بازدارنده محسوب مى گردد نه پیشرو.

* * *