خودشان ميخواهند زندگي و روابط بين همدیگر را تعريف کنند موفق نميشوند و برخلاف خواستهي دروني به اعمالي دست ميزنند که بر خلاف سعادتشان است.
عقل جزئي براي ساختن آجر و سيمان و خانه و مسائل جزئي زندگي مفيد است، به عبارت ديگر عقل جزئي مخصوص کارهاي جزئي زندگي است. عقلي که ابديت را درست بفهمد عقل الهي است که ظهورش در شريعت الهي است. آن خانم، دلسوز فرزندش هست، ولي عقلش براي سعادت فرزندش کافي نيست و ما هم اگر طبق شريعت عمل نکنيم با شرايطي روبهرو ميشويم که ميخواستيم از آن فرار کنيم و حتماً نيم عمرمان در پريشاني و نيم ديگر در پشيماني طي ميشود. قرآن در رابطه با فرعون و هامان ميفرمايد: «وَنُرِي فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ»(8) و به فرعون و هامان و لشکريانشان نمايانديم آن چه را از آن فراري بودند. نيم عمر يک آدم غير متدين در پريشاني است زيرا نميداند راه حق کدام است و روش باطل چگونه است.
عقل شريعت، عقل خدا و طريقهي معصوم است. انسانهاي معصوم مرتکب هيچ خطايي نميشوند، زيرا منوّر به عقل الهي هستند که عقل خالق جهان است و آيندهي جهان در تدبير اوست. حال بايد از خود