برخورد کرده باشد و با همان فطرت به برزخ و قيامت منتقل شود. در روايت از حضرت امام حسن عسگري(علیه السلام) داريم: «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّيعَةِ لَا جَمِيعَهُم»(10) و امّا آن كسى از فقهاء امّت ما كه نگهبان نفس خود و حافظ دين خدا و مخالف هوا و هوس و مطيع أمر حضرت مولاى خود بود، بر عموم مردم لازم است از او تقليد کنند. و بعد حضرت در ادامهي روايت ميفرمايند: و البته بعضي از فقهاي شيعه متّصف به اين صفتند و نه جميع آنها.
با توجه به روايت فوق است که گفته ميشود اگر کسي که مجتهد نيست، مرجع تقليد خود را مشخص نکند همهي اعمالش باطل است، چون بدون توجه به دستگاه فقهي به سليقهي خود عمل کرده و از ذيل ولايت الهي خارج شده است.
وقتي به اين بصيرت رسيديد که بايد در احکام دين از فقيه تقليد کنيد ديگر دليل چگونگي احکام به عهدهي ما نيست. نميدانيم چرا طلا براي مرد حرام است ولي ميدانيم فقيه از متن دين اين حكم را درآورده؛ عمده آن است كه بدانيم دين، مصالح دنيائي و آخرتي ما را در نظر گرفته و احكام خود را بيان كرده و عاقلانهترين کار آن است كه بر حكم دين كه توسط شخص متخصّص به ما رسيده، سرتسليم فرود آوريم.