فرستاده تا انسانها به کمال واقعي خود برسند. پس دينداري عبارت است از باور به مجموعهاي از حقايق و عمل به دستوراتي كه از طرف خدا آمده است تا انسان در زندگي دنيايي خود بتواند هدف صحيحي را دنبال كند و در اهداف غير واقعي سرگردان نماند. علاوه بر «دنيا» و «دين»، که از طرف خدا است، «فطرت»ِ انسان نيز حقيقتي است كه خداوند آن را سرشته است و قرآن در اين رابطه ميفرمايد: «فِطْرَةَ اللهِ الَّتي فَطَرَالنّاسَ عَلَيْها»(1) يعني اصل وجود انسان سرشتي است الهي كه مردم را بر آن سرشته است و تأکيد ميفرمايد: دين الهي با فطرت انساني منطبق است. و در ابتداي همين آيه و خطاب به همه ي انسانها ميفرمايد: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ»(2) رو کن به ديني که مطابق فطرت تو است، يعني درست همان چيزي را كه فطرت و ذات انسان ميخواهد، «دين» نيز همان را به انسان متذکر ميشود. يعني مطلوب حقيقي ما همان است كه دين به آن دعوت ميكند و اگر انسانها معتقد به عقايد و باورهاي ديني شوند و دستورات دين را عمل كنند، به مطلوب حقيقيشان ميرسند.
انسانها در زندگي دنيايي فراموش ميکنند چه ميخواهند و مطلوب حقيقي جانشان چيست، مثل اينکه گاهي آنقدر خستهاند که نميدانند گرسنههستند و يا گاهي آنقدر مريضاند که نميدانند نياز به غذا دارند. همين طور که بيماريها باعث ميشود ما نيازهاي واقعي خود را فراموش