وگرنه ما را از خدا و شريعت غافل ميکند. بعضي وقتها براي بهدستآوردن دنيا بسيار تلاش ميکنيم ولي براي بهدستآوردن معارف توحيدي و عقايد صحيحي که عامل بندگي خدا ميشود، تلاشي نميکنيم. آيا قبول نداريد آن نوع داشتني که به قيمت از دستدادن خدا باشد، داشتن بدي است. چه سود ميبرد انسان که دنيا را بهدست آورد و خداي خود را از دست بدهد. آيا ثروتي بالاتر از خداداشتن ميتوان تصور کرد؟
عرفاي بزرگ که طعم اُنس با خدا را چشيدهاند از خدا ميخواهند هر چه ميخواهي از ما بگير، ولي خودت را از ما نگير. مولوي ميگويد:
اي خدا اين وصل را هجران مکن سرخوشان عشق را نالان مکن
چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن خلق را مسکين و سرگردان مکن
بر درختي کاشيان مرغ توست شاخ مشکن مرغ را پرّان مکن
اين طناب خيمه را بر مگسلان خيمهی توست آخر اي سلطان، مکن
نيست در عالم ز هجران تلختر هرچه خواهي کن وليکن آن مکن
جمع و شمع خويش را بر هم مزن دشمنان را کور کن شادان مکن
آيتالله حسنزاده ميفرمودند: «الهي! همه ميگويند: بده، من ميگويم: بگير!» چون آدم در داشتن، بيشتر بايد مواظب باشد داشتنهايش او را از خدا غافل نکند. اگر مواظب نباشيم و ارتباطمان با اهل دنيا زياد باشد آهستهآهسته به خودمان تلقين ميکنيم که دنياداشتن چيز بدي نيست و يا اعتقادنداشتن به خدا چيز مهمّي نيست، ولي نداشتن دنيا بسيار مهم است. اين فکر بسيار خطرناک است. به همين جهت انسانهاي فهميده از