عصر جمعه شبيه عصر يك زندگي است كه بايد انسان در روزهای آخر زندگی، خود را آماده کرده باشد از اين دنيا به عالم غيب و معنویت سفر كند و با شادیهای قیامتی روبهرو شود. اگر در زندگي - كه در واقع يك جمعه بيشتر نيست - خود را براي ورود به عالم غيب و قيامت آماده كرده باشيد، در عصر زندگي آرامش خوبی را در خود احساس میکنید و روزشماري ميكنيد كه هرچه زودتر بهسوي عالم غيب برويد و راز و رمزهاي آنجا را بيشتر بشناسيد و در آن دنياي فوقالعاده گسترده با زیباترین حقایق بهسر ببرید. ولي اگر در طول زندگي، خود را براي ورود به عالم غيب آماده نكرده باشيم، چقدر روبهروشدن با پیری و برزخ و قیامت براي ما وحشتناك خواهد شد و چقدر روح ما با آن شرایط احساس ناهماهنگی میکند و عملاً انسان در آن حالت با تمام عذابهايي كه خداوند در قرآن از آنها خبر داده روبهرو ميشود.
خود حقيقي، دريچهی ارتباط با حقايق
باز گردید به بحثی که در رابطه با مَن و تن داشتیم: وقتي شما در آينه نگاه ميكنيد ميگوييد خودم را دارم ميبينم، سؤال ما اين است كه خودتان كداميد؟ آن کسی كه در آينه است و يا آنكه بيرون آينه است و تصويرش در آينه میباشد؟ شايد فوراً کسی بگوید اينكه در آينه است من هستم و به آن اشاره کند، بعد كه كمي فكر
جوان و انتخاب بزرگ
من کو؟!