بدن به همین جا آمده بودید؟ اگر قبلاً اینجا نيامده بودید چرا حالا كاملاً احساس ميكنید قبلاً خودتان اينجا آمدهاید؟ پس میتوان نتیجه گرفت شما بدون بدنتان خودتان هستید و قبل از اينكه بدنتان در اين محل قرار بگيرد خودتان در اینجا بودهاید ولي بدنتان نبوده است، اینها نشان میدهد كه ما چه بدن داشته باشيم و چه بدن نداشته باشيم، خودمان، خودمان هستيم و بدن ما نقشی در حقیقت ما ندارد.
زيستشناسان ميگويند: بدن انسان بعد از مدتی تماماً عوض ميشود و سلولهاي جديدی جايگزين سلولهاي قبلي ميگردد ولي شما باز هم احساس ميكنید كه خودتان همان انسان قبلی هستید با اينكه بدنتان عوض شده است. پس بدن ما، خودِ ما نيست بلكه ابزار ماست. مثلاً شما از طريق چشم ميبينيد، ولي در خواب بدون چشم هم ميبينيد، پس اصلِ ديدن مربوط به روح است و اصل شنيدن و فكركردن و غيره همه مربوط به روح است و اين بدن ابزاري است براي اين كه ما آن را به حركت درآوريم و از آن استفاده نماییم و به كمك بدن عبادت كنيم تا خودمان رشد كنيم و متعالي شويم.
ميبينيم كه ميميريم
به این دلیل معتقدیم بدن ما ربطي به حقيقت ما ندارد که مثلاً وقتي دست و پاي ما قطع شد، احساس كمبود در حقيقت خودمان
جوان و انتخاب بزرگ
من کو؟!