انتها، واقعاً يك انتخاب بزرگ براي زندگي است؟! بحث بر سر اين است كه آيا ما حق داريم امورى چنين محدود را انتخاب بزرگ زندگيمان قرار دهيم؟! آيا اين انتخاب - در عین حال که ضروری است- انتخابِ بزرگ جوانان بهحساب میآید؟! و اگر انسانِ جوانی انتخابِ بزرگ زندگىاش را چنين امور محدودی قرار بدهد، چه مىشود؟
عرض شد جوان كسى است كه انتخابى مطابق جوانىاش بكند، انتخابهایی بزرگ و عمیق، وگرنه جوان نيست. اگر از جوانهاى شكستخورده بپرسيد: «چه آرزویی دارید؟»، جواب میدهند: «آرزویمان آن است که جايى كار مىكرديم و حقوق نسبتاً خوبي به ما مىدادند» همهی آرزو و انتخابی که دنبال میکنند همین است، در حاليكه اين انتخاب، يك انتخاب محدود و انفعالى است در محدودهی نیازهای مادیِ زندگی دنیایی. اين جوان با چنین انتخابی روحيهی خود را کشته و خودش مسئول روحيهی شكستخوردهاش میباشد و وقتی به آرزویش رسید هیچ چیز برایش عوض نمیشود، همان روحیه و همان یأس و سرخوردگی را با خود دارد.
خيانت به جوانی
ابتدا بايد اين مسئله حل بشود كه انتخاب بزرگ چيست و انسانِ جوان اگرچه چيزى را انتخاب كند، آن انتخاب، در شأن اوست و عامل شكست روحيهی او نميگردد؟ عرض شد شأن روحیهی انسانِ
جوان و انتخاب بزرگ
جوان و انتخاب بزرگ