صفحه ٥٣

او را مي‌شناختم، در جبهه چند سؤال از بنده پرسيد. از سؤالاتش متوجه شدم فهم عمیقی در او به‌وجود آمده، اين شعور را از طريق روح پاكش به‌دست آورده بود، روحی که همه‌ی تعلقات را پشت سر گذاشته و برای خدا به جبهه آمده و در نتیجه قلبش آماده شده بود تا با حقایق عالم غیب اُنس داشته باشد. طبق فرمان وليّ‌فقيهِ زمانش همه‌ی تعلقات دوران جوانی را رها کرده بود و برای دفاع از اسلام به جبهه‌ی جنگ آمده بود و در فضاي جبهه به شعوري دست یافته بود که نشانه‌اش آن سؤالاتي بود که می‌کرد. سؤالاتش نشان مي‌داد كه روحش به راحتي در عالم غيب و معنا سير كرده است و چيزهايي درك نموده است و حالا در تداوم آن درك و شعور سؤالاتي دارد، بعداً هم شهيد شد زیرا كسي كه دلش با غيب و خدا آشنا شد، شادي‌ها و غم‌هايش متعالي مي‌شود و بهترين شاديش شهادت در راه خدا مي‌گردد و خداوند هم تقاضای چنین بنده‌ای را بی‌جواب نمی‌گذارد.
  ارتباط با دنيايي وسيع‌تر
  وقتی روشن شد روح شما، خود شماست و بدنتان ابزارِ روح شما است؛ پس اگر تمام توجّه شما به بدنتان باشد، از خودتان غافل و از كمالات روحي‌تان محروم مي‌شويد زیرا نظرتان را به چیزی انداخته‌اید که ابزار شما است و نه حقیقت شما، مثل آن است که