صفحه ٦٩

 7-  مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْعَقِيلِيِّ يَرْفَعُهُ قَالَ قَالَ لَمَّا ضَرَبَ ابْنُ مُلْجَمٍ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام قَالَ لِلْحَسَنِ يَا بُنَيَّ إِذَا أَنَا مِتُّ فَاقْتُلِ ابْنَ مُلْجَمٍ وَ احْفِرْ لَهُ فِي الْكُنَاسَةِ وَ وَصَفَ الْعَقِيلِيُّ الْمَوْضِعَ عَلَى بَابِ طَاقِ الْمَحَامِلِ مَوْضِعُ الشُّوَّاءِ وَ الرُّؤَّاسِ ثُمَّ ارْمِ بِهِ فِيهِ فَإِنَّهُ وَادٍ مِنْ أَوْدِيَةِ جَهَنَّمَ‏.

 بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ علیه السلام

  1-  عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ قَالَ الْكُلَيْنِيُّ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا


و آله نهايت كوشش و سعى را در گرفتن حق خود نمود ولى بدستش نيامد و پيش آمدهائى شد كه هيچكس گمان نمى‏برد، سپس هم كه بعد از سالها خانه نشينى خلافت باو رسيد، و ياران و انصارى پيدا كرد، و در راه خدا در صفين بخوبى جهاد كرد و بر دشمن پيروز شد، فتنه و بلاى حكمين پيش آمد كه از عجائب امور است، سپس چون لشكرى جمع كرد و مى‏خواست بر آنها بتازد، اين فاجعه عظمى پيش آمد كرد، پس مقصود حضرت از علم نهان، سر و سبب اين امور است كه براى آن حضرت معلومست ولى براى مردم خدا نمى‏خواهد آشكار شود، زيرا عقول آنها ناقص است و اين موضوع از مشكلات مسائل قضا و قدر است. و از اشكال دو جمله ترديدى حضرت جواب مى‏دهد كه گاهى براى بعضى از مصالح، شخص عالم خود را بصورت شاك در مى‏آورد، چنانچه خداى تعالى فرمايد: أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ «اگر پيغمبر بميرد يا كشته شود..» - انتهى -.
 آنچه بنظر ما مى‏رسد، اين ادله براى پاسخ قول اول كافى نيست، زيرا چه مانعى دارد كه امام عليه السلام، آن علوم را داشته باشد ولى بجهت مصالحى ساعت وفات خود را نداند، چنانچه از قول شيخ مفيد (قده) در بيان حديث 660 و 667 بيان كرديم، علاوه بر اينكه قول آنها طبق سياق صدر و ذيل روايت است ولى قول ايشان از نظر سبك و سياق عبارت بيگانه و أجنبى مى‏نمايد، علامه مجلسى (ره) هم همين قول را تحسين مى‏كند و قول سومى هم نقل مى‏كند كه حاصلش اينست. امام عليه السلام مى‏فرمايد: من سر و علت اين را نمى‏فهميدم كه چرا هر كس عمر و اجل معينى دارد.
 7-   عقيلى از اشخاص نقل كند، تا آنكه گويد: چون ابن ملجم باميرالمؤمنين عليه السلام ضربت زد، آن حضرت بامام حسن فرمود: پسر جانم! چون من مردم، ابن مجلم را بكش و براى او در كناسه گودال گورى بكن و او را در آنجا انداز كه آنجا يكى از واديهاى دوزخست - عقيلى گويد كناسه موضعى است در باب طاق محامل در محل كبابى‏ها و كله‏پزها -.

 (اشاره و نص بر حسين بن على عليهماالسلام)

1- محمد بن مسلم گويد شنيدم امام باقر عليه السلام مى‏فرمود: چون وفات حسن بن على عليهماالسلام نزديك