صفحه ٣٢١

قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ إِنَّ عَلِيّاً علیه السلام بَابٌ فَتَحَهُ اللَّهُ فَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ كَانَ كَافِراً وَ مَنْ لَمْ يَدْخُلْ فِيهِ وَ لَمْ يَخْرُجْ مِنْهُ كَانَ فِي الطَّبَقَةِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِي فِيهِمُ الْمَشِيئَةُ.
(1180) 9-  مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ أَخَذَ مِيثَاقَ شِيعَتِنَا بِالْوَلَايَةِ لَنَا وَ هُمْ ذَرٌّ يَوْمَ أَخَذَ الْمِيثَاقَ عَلَى الذَّرِّ بِالْإِقْرَارِ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله بِالنُّبُوَّةِ وَ عَرَضَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ عَلَى مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله أُمَّتَهُ فِي الطِّينِ وَ هُمْ أَظِلَّةٌ وَ خَلَقَهُمْ مِنَ الطِّينَةِ الَّتِي خُلِقَ مِنْهَا آدَمُ وَ خَلَقَ اللَّهُ أَرْوَاحَ شِيعَتِنَا قَبْلَ أَبْدَانِهِمْ بِأَلْفَيْ عَامٍ وَ عَرَضَهُمْ عَلَيْهِ وَ عَرَّفَهُمْ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ عَرَّفَهُمْ عَلِيّاً وَ نَحْنُ نَعْرِفُهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ.

 بَابٌ فِي مَعْرِفَتِهِمْ أَوْلِيَاءَهُمْ وَ التَّفْوِيضِ إِلَيْهِمْ

  1-  مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ عَنْ


 آن را (روى بندگانش) گشوده، هر كه از آن در وارد شود مؤمن است و هر كه از آن خارج شود كافر است، و هر كس نه داخل شود نه خارج شود (بى طرف باشد يا آن حضرت را نشناسد) در زمره كسانى است كه خداى تبارك و تعالى درباره ايشان فرموده است: من درباره آنها به خواست خود رفتار كنم. (يا ببهشت و يا به دوزخشان برم).

9-  و مى فرمود: خدا از شيعيان ما آنگاه كه در عالم ذر بود، به ولايت ما پيمان گرفت، روزى كه از همه در عالم ذر پيمان مى گرفت، و نيز بربوبيت خود و نبوت محمد صلى اللّه عليه وآله پيمان گرفت، و خداى جل و عز امتش را كه مانند سايه ها بودند (روح بدون پيكر يا با پيكر مثالى بودند) به محمد صلى اللّه عليه وآله در گل ارائه فرمود، و آنها را از گلى آفريد كه آدم را از آن آفريد، و خدا ارواح شيعيان ما را دو هزار سال پيش از بدنهايشان آفريد، و ايشان را بر پيغمبر صلى اللّه عليه وآله عرضه داشت، حضرت آنها را شناخت و على هم آنها را شناخت و ما آنها را از سياق گفتار مى شناسيم (يعنى از گوشه و كنار گفتارشان محبت و ولايت آنها نسبت به ما واضح مى شود).

 در شناسائى ائمه دوستان خود را و واگذارى كارشان به ائمه عليهم السلام

  1-   امام صادق عليه السلام فرمود: مردى خدمت اميرالمؤمنين عليه السلام آمد و آن حضرت همراه اصحابش بود، بر آن حضرت سلام كرد و گفت: به خدا من ولايت و محبت تو را دارم، اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود دروغ گوئى، گفت: چرا، به خدا من محبت و دوستى تو را دارم و تا سه بار تكرار كرد، اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: دروغ گوئى، تو چنان كه گوئى نيستى، همانا خدا روحهاى مردم را دو هزار سال