صفحه ٣٤٦

 بَابُ النَّهْيِ عَنِ الْإِشْرَافِ عَلَى قَبْرِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله

 1-  عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ الْمُثَنَّى الْخَطِيبِ قَالَ كُنْتُ بِالْمَدِينَةِ وَ سَقْفُ الْمَسْجِدِ الَّذِي يُشْرِفُ عَلَى الْقَبْرِ قَدْ سَقَطَ وَ الْفَعَلَةُ يَصْعَدُونَ وَ يَنْزِلُونَ وَ نَحْنُ جَمَاعَةٌ فَقُلْتُ لِأَصْحَابِنَا مَنْ مِنْكُمْ لَهُ مَوْعِدٌ يَدْخُلُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام اللَّيْلَةَ فَقَالَ مِهْرَانُ بْنُ أَبِي نَصْرٍ أَنَا وَ قَالَ إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَمَّارٍ الصَّيْرَفِيُّ أَنَا فَقُلْنَا لَهُمَا سَلَاهُ لَنَا عَنِ الصُّعُودِ لِنُشْرِفَ عَلَى قَبْرِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ لَقِينَاهُمَا فَاجْتَمَعْنَا جَمِيعاً فَقَالَ إِسْمَاعِيلُ قَدْ سَأَلْنَاهُ لَكُمْ عَمَّا ذَكَرْتُمْ فَقَالَ مَا أُحِبُّ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ أَنْ يَعْلُوَ فَوْقَهُ وَ لَا آمَنُهُ أَنْ يَرَى شَيْئاً يَذْهَبُ مِنْهُ بَصَرُهُ أَوْ يَرَاهُ قَائِماً يُصَلِّي أَوْ يَرَاهُ مَعَ بَعْضِ أَزْوَاجِهِ صلی الله علیه و آله



دارد بر اينكه مرحوم كلينى در اينجا دنباله روايت را حذف كرده است، زيرا مقصودش بيان فضائل پيغمبر است، بنابراين، اين روايت دلالت ندارد كه صلوات بر پيغمبر بدون صلوات بر آل او جايز است.
 

باب نهى از سر كشيدن بر قبر پيغبمر صلى الله عليه و آله

 جعفر بن مثنى گويد: من در مدينه بودم زمانى كه سقف مسجد، طرف بالاى قبر پيغمبر فرو ريخته بود و كارگرها بالا مى رفتند و پايين مى آمدند، من همراه جماعتى آنجا بودم، به رفقاى خود گفتم: كدام يك از شما بناست امشب خدمت امام صادق عليه السلام برسد؟ مهران بن ابى نصر گفت: من، و اسماعيل بن عمار صيرفى هم گفت: من، ما به آن دو گفتيم: از آنحضرت راجع به بالا رفتن در اينجا بپرسيد تا ما هم بر قبر پيغمبر صلى الله عليه و آله مشرف شويم، چون فردا شد، آن دو نفر را ديديم و همه گرد آمديم، اسماعيل گفت: آنچه را گفتيد، ما از حضرت براى شما پرسيديم، فرمود: من دوست ندارم هيچيك از شما بالاى قبر برآيد و او را ايمن ندهم از ديدن چيزى كه بينائى چشمش نابود شود، يا آن حضرت را به نماز ايستاده و يا همراه بعضى از همسرانش بيند.
 شرح - نزد اهل مدينه معروفست كه نظر افكندن به قبر مقدس آنحضرت موجب كورى مى شود و هرگاه چيزى در ضريح بيفتد دستمالى بچشم كودكى مى بندند و او را داخل ضريح مى كنند تا آن را در آورد. ولى از علماء شيعه در اين باره فتوائى ذكر نشده است و در اين روايت هم اگر چه كلمه لا احب «دوست ندارم» دلالت بر كراهت دارد، ولى علتى كه سپس بيان فرموده دليل بر حرمتست. و مقصود از نماز خواندن آنحضرت ممكن است با پيكر اصلى با پيكر مثالى باشد و اخبار مستفيضه بسيارى وارد شده است كه پيغمبران و ائمه پس از وفات خود احوال عجيب و غريبى دارند كه مردم ديگر چنان نيستند، چنانكه گوشت بدن آنها بر زمين حرامست و پيكرشان به آسمان بالا مى رود.