صفحه ٢٥

تاءثير زبان و قلب در يكديگر

اگر اذكار با اخلاص و خداخواهى ادا شود و قلب از تصرفات شيطانى محفوظ بماند، قهرا اذكار و ادعيه لسانى به قلب سرايت مى كند و آن را متاءثر مى سازد، به طورى كه در اثر تداوم اين كار، قلب منشاء اثر مى شود. به بيان ديگر قلب الهى همه جوارح را الهى مى كند، يعنى هم گوش جز سخن حق نشنود و هم زبان جز حق نگويد و هكذا بقيه اعضاى بدن در اختيار تدبير عقل و قلب الهى قرار مى گيرد. در همين حال است كه انسانِ داراى قلب الهى به دستورهاى غيرالهى تن در نمى دهد، در مجلس لهو و لعب نمى نشيند و با غير دوستان خدا انس نمى گيرد، به دشمنان خدا قهر و كينه مى ورزد و زبان به دروغ، غيبت، تهمت و ناسزا نمى گشايد و لب از بيان حق و صلاح نمى بندد؛ و خلاصه تمام افعال، حركات و سكنات او در مسير جلب رضاى حق قرار مى گيرد.
مرحله ديگر در دستيابى به حضور قلب اين است كه نمازگزار در عين حال كه توجه دارد در مقابل خالق خويش ايستاده، با او سخن مى گويد و مناجات مى كند، در هر مرحله از قيام و قعود و ركوع و سجود و تكبير و تشهد و بقيه اجزاء و اركان نماز، به معناى باطنى آن جزء عنايت داشته باشد؛ زيرا حضور قلب در نماز معانى مختلفى دارد. ممكن است نمازگزار تنها متوجه اين مطلب باشد كه اكنون در حضور مولاى خويش ايستاده است و با او سخن مى گويد و همين توجه به حضور و شهود خدا او را از توجه به معانى اجزاى نماز باز مى دارد، زيرا وى در طول نماز از بدو تا ختم، توجه بدين معنا دارد كه مولا و خالقش ناظر اعمال و شاهد صلوة