صفحه ٢٦

است و او را نظاره مى كند. همين توجه نمازگزار را از تاءمل و تفكر درباره معناى قيام و ركوع و سجود و بقيه اجزاء باز مى دارد. يك معناى حضور قلب اين است كه شخص نمازگزار به معانى الفاظى كه بر زبان جارى مى كند توجه داشته باشد و بداند كه اذكار و ادعيه اى كه بر زبان مى راند، چه معنايى دارد. ممكن است نمازگزار متوجه اداى حروف از مخارج صحيح آن باشد و يا سعى كند كه الفاظ را به لحن عربى ادا نمايد؛ اما شايان ذكر است نمازگزار بايد به دو نكته تواءما توجه داشته باشد: اول اينكه بداند در محضر خداست و در مقابل خالق و حكيمى ايستاده است كه وجود و بقاى او و همه موجودات عالم مُلك و ملكوت به اراده او بستگى دارد و دوم آن كه در هنگام انجام هر فعل و قولى از افعال و اقوال نماز به معناى ظاهرى و باطنى آن توجه داشته باشد و سعى كند التفات به معناى يك جزء، او را از توجه به معناى جزء ديگرى كه مشغول آن شده است، باز ندارد و اين حالت با تمرين و رياضت قابل تحصيل است .
اين نحوه از حضور قلب، كاملترين حضور قلب است، اما افسوس كه پرنده خوش پرواز خيال هر آن و هر لحظه بر فراز مقام و مطلبى از امور دنيايى مى نشيند و حضور قلب را از انسان سلب مى كند. اگر انسان سعى كند كه بطور جدى در نماز حاضر باشد، و نه در امور ديگر، كم كم قوه خيال در كنترل شخص قرار مى گيرد و كار او آسانتر مى شود. بديهى است كه اين امر محتاج به رياضت فراوان و مداوم است .

نماز و مقبوليت آن نزد خداى تبارك و تعالى

آيا همه نمازهايى كه از طرف نمازگزاران انجام مى شود مورد قبول