صفحه ٢٠

حضور قلب

قلب را تعابير مختلفى است كه شايد بتوان روح، جان، ضمير، باطن و... را الفاظ ديگرى هم معناى قلب دانست. اينكه در روايات ما تاكيد فراوانى بر حضور قلب در نماز شده است، حال آنكه در هيچ يك از عبادات ديگر اينگونه نيست، به خاطر اهميت نماز و مواجهه عبد و مولاست .
نماز يك سلسله آداب ظاهرى دارد، از قبيل اينكه نمازگزار در مكان خلوت براى نماز بايستد تا سروصداهاى مختلف او را از توجه به نماز باز ندارد، و همين طور مكان خاص و هميشگى براى نماز داشته باشد و غير اينها. اين امور در عين حال كه جنبه ى ظاهرى دارد، مى توان گفت كه مقدمات آداب باطنيه ى صلوة اند.
اگر نمازگزار بخواهد قلبش در تمام آنات و لحظات متوجه خداى بارى تعالى باشد و هيچ امرى از امور دنيا، حتى نفس نمازگزار او را از بارى تعالى مشغول نسازد، بايد به اهميت نماز پى ببرد و بفهمد و باور كند كه نماز چيست. آيا اين عبادت عبارت است از قيام و ركوع و سجود و تشهد و... كه يك سلسله افعال جوارحى اند، يا اينكه اينها كارهاى ظاهرى است و روح و باطنى در پس اين اعمال نهفته است؟
نمازگزار بايد به يقين ببيند كه نماز او يك راز و نياز عاشقانه فوق تصور با معبودى است كه خالق همه كائنات و به وجود آورنده هستى است . بايد قبل از نيت و تكبيرة الاحرام بفهمد و از حال مستى، غفلت و بى هوشى به در آمده، دريابد كه رودرروى چه كسى ايستاده و مى خواهد با