صفحه ٦٧

انقلابى بودند، و اين خود دليل زنده اى است كه اصلاح اينگونه جوامع جز از طريق انقلاب امكان پذير نيست.

* * *

   امّا در مورد اصلاح عمومى وضع جهان و برچيده شدن نظام كنونى كه بر اساس هدر دادن نيروهاى فعّال و تبعيض و ظلم و ستم بنا شده; و جانشين شدن يك «نظام عادلانه» خالى از اين نابسامانيها، وضع روشنتر است; زيرا اين انقلابى ترين كارى است كه بايد در جهان صورت گيرد، و از هر انقلاب ديگرى وسيعتر و گسترده تر است.
   با اين حال، چگونه ممكن است از طريق اصلاحات تدريجى اين دگرگونى دامنه دار و بنيادى صورت پذيرد؟!
   اينجاست كه بايد صريحاً گفت:
   اگر بنا هست جهان كنونى پر از بيدادگرى و ظلم و فساد، از لبه پرتگاه فنا و نيستى كنار رود، بايد انقلابى وسيع در آن صورت گيرد.
   انقلاب در همه زمينه ها:
   در زمينه فكرى و فرهنگ و اخلاق; در زمينه اقتصاد و سياست; و در زمينه قوانين و برنامه ها; و يا سقوط در ميان شعله هاى سوزان يك جنگ عالمگير!

انقلاب مادّى يا معنوى؟
   بحث ديگرى كه مى تواند مكمّل بحث گذشته باشد اين است كه با توجّه به دلايل متعدّدى كه نشان مى دهد سرانجام، زندگى بشر به