الزامها و ضرورتهاى اجتماعى
منظور از «الزام اجتماعى» اين است كه وضع زندگى اجتماعى انسانها به چنان مرحله اى برسد كه احساس نياز به مطلبى كند و آن را به عنوان يك «ضرورت» بپذيرد.
اين را هم مى دانيم كه هر انسانى در آغاز چنان است كه مى خواهد از هر نظر آزاد باشد و هيچ گونه محدوديّتى در زندگى او وجود نداشته باشد، ولى كم كم مى فهمد كه اين گونه آزادى او را از بسيارى از امتيازات زندگى جمعى محروم مى سازد، و به خواستهاى اصيل او زيان مى رساند; و اگر قيد و بندهايى به نام «قانون» را نپذيرد، اجتماعى كه در آن زندگى مى كند گرفتار هرج و مرج مى شود و از هم متلاشى مى گردد.
اينجاست كه تن به مقررات و اصول و قوانينى مى دهد.
همينطور با پيشرفت جوامع; روز به روز بر ميزان اين قيد و بندها افزوده مى شود، و باز همه آنها را به عنوان «ضرورت» مى پذيرد.
يك مثال ساده براى اين موضوع مى زنيم:
حکومت جهانی مهدی(عج)
آينده روشن