صفحه ٩٢

این از سوى خداست، خداوند به هر کس بخواهد بى حساب روزى مى دهد».
از جابربن عبدالله نقل کرده اند که : رسول خدا(صلى الله علیه وآله) چند روز بود غذایى نخورده بود، و کار بر او مشکل شد، به منزل همسرانش سر زد هیچ کدام غذایى نداشتند، سرانجام به سراغ دخترش فاطمه(علیها السلام)آمد و فرمود: دخترم! غذایى دارى من تناول کنم زیرا گرسنه ام؟
عرض کرد: نه بخدا سوگند!
هنگامى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از نزد او خارج شد، زنى از همسایگان دو قرص نان و مقدارى گوشت براى فاطمه(علیها السلام)هدیه آورد، و او آن را گرفت و در ظرفى گذاشت و روى آن را پوشاند و گفت: بخدا سوگند رسول الله(صلى الله علیه وآله) را بر خود و فرزندانم مقدم مى دارم!
و این در حالى بود که همه گرسنه بودند.
حسن و حسین را به سراغ پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرستاد و از او دعوت کرد به خانه بیاید.
عرض کرد: فدایت شوم، چیزى خداوند براى ما فرستاده، و من آن را براى شما ذخیره کرده ام.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: بیاور. و او ظرف غذا را نزد حضرت آورد. هنگامى که پیغمبر سر ظرف را برداشت مملو از نان و گوشت بود، هنگامى که فاطمه آن را دید در تعجب فرو رفت، و فهمید این نعمت و برکتى است از سوى خدا، شکر آن را بجا آورد و بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) درود فرستاد.
پیغمبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: دخترم! این را از کجا آورده اى؟