صفحه ٢٢٠

شدند، و عرض کردند: چگونه صبح کردى از بیماریت؟ (و حال تو چه گونه است) اى دختر رسول خدا؟
او در پاسخ، حمد و سپاس خدا را بجا آورد، و درود بر پدرش پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرستاد، و سپس فرمود:
بخدا در حالى صبح کردم که از دنیاى شما متنفرم، مردان شما را دشمن مى شمرم، و از آنها بیزارم.
آنها را آزمودم و دور افکندم، و امتحان کردم و مبغوض داشتم. چقدر زشت است شکسته شدن شمشیرها (و سکوت در برابر غاصبان) و بازى کردن بعد از جدّ (و به شوخى گرفتن سرنوشت اسلام و مسلمین) و کوبیدن بر سنگ (و کار بى حاصل کردن) و شکافته شدن نیزه ها (و تسلیم در برابر دشمن) و فساد عقیده، و گمراهى افکار، و لغزش اراده ها و «چه بد اعمالى از پیش براى (معاد) آنها فرستاد، نتیجه آن، خشم خداوند بود، و در عذاب (الهى) جاودانه خواهد ماند». و چون چنین دیدم مسئولیت آن را به گردنشان افکندم، و بار سنگین گناه آن را بر دوششان، و ره آورد هجومش را بر عهده آنها نهادم».
 
     تفسیر:
    خوش بود گر محک تجربه آید به میان!
همیشه در طول زندگى انسان ساعات و روزهاى حساسى پیش مى آید