صفحه ٨٨

یاران ندانستند در جواب چه بگویند.
على(علیه السلام) به سوى فاطمه(علیها السلام) آمد و این مطلب را به اطلاع او رسانید.
بانوى اسلام گفت : «چرا نگفتى:
«خَیْرٌ لَهُنَّ اَنْ لا یَرَیْنَ الرِّجالَ وَ لاَ یَرَوْنَهُنَّ».
از همه بهتراین است که نه آنها مردان بیگانه را ببینند و نه مردان بیگانه آنها را» (با آنها جلسات خصوصى نداشته باشند).
على(علیه السلام) بازگشت و این پاسخ را به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) عرض کرد.
پیامبر فرمود: «مَنْ عَلَّمَکَ هذا; چه کسى این پاسخ را به تو آموخت؟».
عرض کرد: فاطمه(علیها السلام) .
فرمود: «اِنَّها بَضْعَةٌ مِنِّی; او پاره وجود من است».(60)
این حدیث نشان مى دهد که امیرمؤمنان(علیه السلام) با آن مقام عظیمى که در علوم و دانش داشت که دوست و دشمن همه به آن معترفند و باب مدینه علم پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بود گاهى از محضر همسرش فاطمه(علیها السلام)استفاده علمى مى کرد.
این سخن پیغمبر(صلى الله علیه وآله) که بعد از بیان احاطه علمى فاطمه(علیها السلام) مى گوید: «او پاره اى از وجود من است» بیانگر این واقعیت است که منظور از «بَضْعَةٌ» تنها پاره تن و جسم نیست، که بسیارى در تفسیر حدیث گفته اند، بلکه فاطمه پاره اى از روح پیامبر(صلى الله علیه وآله) و علم و دانش و اخلاق