صفحه ٤٨

و هم از خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله).
و فاطمه زهرا(علیها السلام) در مرکز این دایره بود که تیرهاى زهرآگین دشمنان از هر سو به سوى آن پرتاب مى شد.
فراق و جدایى دردناک پدر از یکسو.
مظلومیت غم انگیز و جانکاه همسرش امیرمؤمنان على(علیه السلام) از سوى دیگر.
توطئه هاى دشمنان بر ضد اسلام از دیگر سو.
و نگرانى فاطمه از آینده مسلمین و حفظ میراث قرآن، دست به دست هم داده، قلب و روح پاکش را سخت مى فشردند.
فاطمه(علیها السلام) نمى خواهد با بیان غم هاى خود روح پاک امیرمؤمنان على(علیه السلام) را که سخت از آن اوضاع ناگوار و خلاف کارى هاى امت ضربه دیده، آزرده تر سازد.
به همین دلیل به کنار قبر پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى رفت و با او درد دل مى کرد. و سخنان جانسوزى همچون اخگر آتش که اعماق وجود انسان را مى سوزاند، بر زبان مى آورد.
«یا اَبَتاهُ بَقِیتُ والِهَةً وَ حَیْرانَةً فَرِیدَةً، قَدِ انْخَمَدَ صَوْتِی وَ انْقَطَعَ ظَهْرِى وَ تَنَغَّصَ عَیْشِی».
پدر جان! بعد از تو، یکه و تنها شدم، حیران و محروم مانده ام، صدایم به خاموشى گرایید، و پشتم شکست، و آب گواراى زندگى در کامم تلخ شد.
و گاه مى گفت: