صفحه ١٠٤

 بزرگترين گناهان شمرده شده است و ممكن است افراد ناوارد، تعجّب كنند كه چرا يأس از رحمت خدا اين قدر مهم تلقى شده ـ مهمتر از بسيارى از گناهان ـ فلسفه اش در حقيقت همين است كه گناهكار مأيوس از رحمت، هيچ دليلى نمى بيند كه به فكر جبران بيفتد و يا لااقل دست از ادامه گناه بردارد، و منطق او اين است:
   «آب از سر من گذشته است، چه يك قامت چه صد قامت ـ من كه رسواى جهانم غم دنيا هيچ است ـ بالاتر از سياهى، رنگ دگر نباشد; آخرش جهنّم است من كه هم اكنون آن را براى خود خريده ام; ديگر از چه چيز مى ترسم!»
   امّا هنگامى كه روزنه اميد براى او گشوده شود، اميد به عفو پروردگار و اميد به تغيير وضع موجود، نقطه عطفى در زندگى او پيدا مى شود و چه بسيار او را به توقّف كردن در مسير گناه و بازگشت به سوى پاكى و اصلاح دعوت مى نمايد.
   به همين دليل، اميد را مى توان همواره به عنوان يك عامل مؤثّر تربيتى در مورد افراد فاسد شناخت; همچنين افراد صالحى كه در محيط هاى فاسد گرفتارند، بدون اميد نمى توانند خويشتن را حفظ كنند.
   نتيجه اين كه، انتظار ظهور مصلحى كه هر قدر دنيا فاسدتر مى شود اميد ظهورش بيشتر مى گردد اثر فزاينده روانى در معتقدان دارد، و آنها را در برابر امواج نيرومند فساد بيمه مى كند; آنها نه تنها با گسترش دامنه فساد محيط مأيوستر نمى شوند، بلكه به مقتضاى:

وعده وصل چون شود نزديك        آتش عشق تيزتر گردد